اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درگاه

نویسه گردانی: DRGAH
درگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری آستانه و 2 هزارگزی دهشال ، با 1859 تن سکنه (طبق سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن از نهر لسکوکلایه و استخر و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
درگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) ۞ (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و ج...
درگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 57 هزارگزی جنوب رودسر و 21 هزارگزی جنوب خاوری سی پل...
درگاه . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و 5 هزارگزی راه مالرومارز به...
درگاه قلی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه درسی بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 500 گزی جنوب ماکو و 5500 گزی جنوب باختری راه شوسه ...
نَعلِ دَرگاه به قطعه چوب یا تیرکی (فلزی) گفته می‌شود که در قسمت فوقانی پنجره گذاشته می‌شود و وظیفه آن تحمل بار آجر و سایر اجزا فوقانی می‌باشد.[۱] نعل ...
نَعلِ دَرگاه به قطعه چوب یا تیرکی (فلزی) گفته می‌شود که در قسمت فوقانی پنجره گذاشته می‌شود و وظیفه آن تحمل بار آجر و سایر اجزا فوقانی می‌باشد.[۱] نعل ...
درگاه نشین . [ دَ ن ِ ] (نف مرکب ) درگاه نشیننده . نشیننده ٔ درگاه . روزبان . (صحاح الفرس ). ملازم در خانه . ملازم آستان . آنکه ملازم درگاه با...
درگاه آباد. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 22 هزارگزی باختر چکنه ٔ بالا، با 144 تن سکنه . آب آن...
چشمه درگاه . [ چ َ م َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 51 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز كنار راه قلعه ...
قلعه درگاه . [ ق َ ع َ دَ ] (اِخ ) از دههای لاریجان است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 154).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.