درم
نویسه گردانی:
DRM
درم . [ دَ رَ ] (ع مص ) هموار شدن ساق . (از || پوشیده شدن کعب از گوشت بحدی که حجم آن معلوم نشود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و آنرا در مورد استخوان و هرچه که پیه و گوشت آنرا بپوشاند و حجم آن ناپیدا گردد نیز گویند. (از منتهی الارب ). || سوده و ریخته شدن دندانها. || ریخته شدن دندانهای شتر. || قریب ریختن شدن دندانهای شتر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دینار و درم . [ رُ دِ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وجه . تن خواه . پول نقد. (یادداشت دهخدا). زر و سیم ... سکه ٔ طلا و نقره : آنکس که به دینار و...
درم ناخریده . [ دِ رَ خ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غلام و کنیز خانه زادکه زرخرید نباشد. (ناظم الاطباء). || بنده که بی پرداخت پول بدست آرند. غ...
حساب درم و دینار. [ ح ِ ب ِ دِ رَ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیرونی در پاسخ به اینکه حساب درم و دینار چیست ؟ آرد: این حسابی است از جبر...