اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درون آمدن

نویسه گردانی: DRWN ʼAMDN
درون آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . وارد گشتن :
خاصترین محرم آن در شدم
گفت درون آی درون تر شدم .

نظامی .


یا از در عاشقان درون آی
یا از در طالبان برون رو.

سعدی .


- درون آمدن از پای ؛ از پای درآمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناتوان گشتن :
چو هولک بر دو چشم دلبر افتاد
درون آمد ز پا آن سرو آزاد.

؟ (از لغت فرس اسدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ورودvorud معنی ۱. به جایی درآمدن؛ داخل شدن. ۲. شروع شدن. ۳. [قدیمی] به آبشخور وارد شدن. مترادف دخول، رسید، مدخل، وصول برابر پارسی اندررفت، راهیابی، در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.