گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دریاب نویسه گردانی: DRYAB دریاب . [ دَرْ ] (ن مف مرکب ) قابل درک . دریافتنی . دریابیدنی : جُنّاب و گرو بستی دی با من و کردیم هر شرط و وفاقی ۞ که بود واجب و دریاب .لامعی گرگانی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 10) واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی دریاب دریاب . [ دَرْ ] (اِ) ۞ دریا را گویند که به عربی بحر خوانند. (برهان ). دریا. (جهانگیری ) : عدیل ماهیان باشم به دریاب که همچون ماهیم همواره... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود