اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دستار

نویسه گردانی: DSTAR
دستار. [ دَ ] (نف مرکب ) اسم فاعل از دست آوردن . دست آورنده . (برهان ). || (اِ مرکب ) جای دست . جای دست آوردن .
- دستار مِثقَب ؛ چوبی که بر دسته ٔ مثقب باشد و سر دسته ٔ مذکور در آن بود و وقت گردانیدن مثقب در میان بگردد و آنرا نجار به دست دوم بگیرد و بزور بکشد تا زود سوراخ شود. (آنندراج ) :
ز معنی گرش کوتهی کرد ریش
ولی رفته کارش ز دستار بیش .

وحید (در تعریف مثقب ، از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
دستار. [ دَ ] (اِ مرکب ) از: دست + ار، پسوند نسبت . مندیل و روپاک . (برهان ). روپاک و دستمال و شکوب و شوب و فوته . (ناظم الاطباء). بتوزه . بدرز...
کانی دستار. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری سلوانا و دوهزارگزی شمال خاوری راه...
مولوی: ۱- عنوان مشایخ صوفیه، نام عمامه و سربند صوفیه که ظریف و بیشتر از دو بار به گرد سر پیچیده نمی شود و در اینجا منظور همین عمامه است – دستار صوفیان...
سر دستار چیدن . [ س َ رِ دَ دَ ] (مص مرکب ) کناره ٔ دستار در وقت بسر پیچیدن درست ساختن ، چنانکه خدمتکاران اغنیا کنند. (از آنندراج ) : کسی که ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لامی. (ص. نسبی ) منسوب به لام. || (اِ) لامه . لامک . لام الف : پیچیده یکی لامی ۞ میرانه به سر بر بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. (نسخه ای از سوزنی ). /...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.