اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست خاییدن

نویسه گردانی: DST ḴAYYDN
دست خاییدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دست گزیدن . به دندان گرفتن دست به علامت حسرت و پشیمانی . اظهار پشیمانی کردن . (دهار) :
دست خائی بعد ازآن تو کای دریغ
این چنین ماهی بد اندر زیر میغ.

مولوی .


همه نخلبندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی ۞ چنین کس نبست .

سعدی .


همچنین مرد جاهل سرمست
روز درماندگی بخاید دست .

سعدی .


اگر این شکر ببینند محدثان شیرین
همه دستها بخایند چو نیشکر به دندان .

سعدی .


کسی کو آزمود آنگاه پیوست
نباید بعد از آن خاییدنش دست .

اوحدی (ده نامه ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دست خائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دست خاییدن . گزیدن دست به دندان . رجوع به دست خاییدن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.