گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دست ساییدن نویسه گردانی: DST SAYYDN دست ساییدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دست سائیدن . دست سودن . با دست لمس کردن . دست زدن . پرداختن : به چیزی که بر ما نیاید شکست بکوشید و با آن بسایید دست . فردوسی .پاینده باد عمرت ، فرخنده باد روزت تا با نبید و ساغر پیوسته دست سایی .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی دست سائیدن دست سائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب )دست ساییدن . رجوع به دست ساییدن در ردیف خود شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود