اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دعر

نویسه گردانی: DʽR
دعر. [ دَ ع َ ] (ع ص ) عود دعر؛ عود ردی بسیاردود. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
گله دار. [ گ َ ل َ /ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنقری پایین (سفلی ) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 24000گزی جنوب باختر سوریان...
محل دار. [ م َ ح َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ محل . نگاهدارنده ٔ محل . نگهبان محل . نگهبان و حارس محله ٔ شهر. (ناظم الاطباء).
مزه دار. [ م َ زَ /زِ ] (نف مرکب ) بامزه . خوش طعم . خوش آیند به ذائقه .- مزه دار گردیدن ؛ بامزه شدن .مزه یافتن . خوش طعم شدن .
مژک دار.[ م ُ / م ِ ژَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ مژک . سلول منفرد و یا بافتی که دارای مژک است (مانند یک پارامسی ۞ که یک سلول منفرد و یک حیو...
مژه دار. [ م ُ / م ِ ژَ / ژِ ] (نف مرکب ) دارای مژه . دارنده ٔ مژه . || مژکدار. رجوع به مژکدار شود.
مرغ دار. [ م ُ ] (نف مرکب ) مرغ دارنده .دارنده ٔ مرغ . || کسی که به تربیت مرغان پردازد. آنکه مرغ پرورش دهد. آنکه مرغ نگه داری کند.
ملک دار. [ م ُ ] ۞ (نف مرکب ) زمین دار و دارای ملک . (ناظم الاطباء). || صاحب مملکت . آنکه کشور در تصرف و فرمان اوست . پادشاه . فرمانروا : ش...
موج دار. [ م َ / م ُ ] (نف مرکب ) متموج و موج زن و دارای موج و متلاطم و مواج . (ناظم الاطباء) : در آب سخن آتشی بر بکارکه گرددنفس شعله ٔ مو...
هاگ دار. (نف مرکب ) از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه «eَSporul» فرانسوی . گیاهی که دارای آلت تناسلی گیاهی باشد. (فرهنگ غفاری ). |...
یزک دار. [ ی َ زَ ] (نف مرکب ) سردار پیشقراولان و رئیس پاسبانان . (ناظم الاطباء). سالار و رئیس فوج . (آنندراج ). سردار فوج . طلیعه . (غیاث ) : یزک...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۴۵ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.