دعر
نویسه گردانی:
DʽR
دعر. [ دَ ع َ ] (ع ص ) عود دعر؛ عود ردی بسیاردود. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
مقاطعه دار. [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) آنکه مالیات منطقه ای را در مقابل مبلغی معین به اجاره دارد : قزل حمید که از زمره ٔ مقاطعه ...
لولهنگ دار. [ لو ل َ هَِ ] (نف مرکب ) نگهبان لولهین . لولهین دار. ابریق دار (در مساجد و مدارس و بقاع متبرکه ).
لولهین دار. [ لو ل َ ] (نف مرکب ) لولهنگ دار. آفتابه دار (در مساجد و مدارس ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سررشته دار: کارگزار. دست اندرکار. حکومتگر. کارگزار حکومتی. کارآموخته. کار بلد. کارگردان. کارگردان ویژهکار. کارشناس. کاردان، ویژهکار. کارشن...
میراثی دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ مال میراثی . میراثی دارنده . ماترک دارنده . دارنده ٔ ارث . (ناظم الاطباء).
میهمان دار. (نف مرکب ) مهمان دار : مردمانی اند [ مردمان گرگان ] درشت صورت و جنگی و پاک جامه و بامروت و میهمان دار. (حدود العالم ). و رجوع به ...
دار مکافات . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔکیفرها و به کنایه دنیا را گفته اند، «دنیا دار مکافات است ». هرچند که مکافات بیشتر در جهان...
دنباله دار. [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) دم دار. (ناظم الاطباء). دارای دنبال . هر چیز که دارای دم باشد. هر چیز که دنبال و ذیل و زایده دارد...