دعر
نویسه گردانی:
DʽR
دعر. [ دَ ع ِ ] (ع ص ) عود دعر؛ عود ردی بسیاردود. || چوب و جز آن که سوخته شودو ناافروخته فرومیرد. (منتهی الارب ). || چوب پوسیده و ردی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
کسی یا جایی را گویند که دارای محدوده شخصی متعلق به خود باشد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سردم دار. املاءِ نامناسبِ سردمدار.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
یتیم دار. [ ی َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔیتیم . زنی شوی مرده و دارای کودکان خردسال . مؤتم .
سر سلسله ،بزرگ و پیر خانقاه (شیخ صنعان، دوده دار خانقاه/ دود و دم را خیمه چون خرگاه ماه) شهریار
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.