دعوی
نویسه گردانی:
DʽWY
دعوی . [ دُع ْ وی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به دَعوة. || (اِ) ما بالدار (یا بالمکان ) دعوی ؛ یعنی نیست در خانه کسی ، و استعمال آن فقط در نفی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
داوی . [ وی ی ] (ع اِ) آن شیرکه بر سر آن پوستکی تنک بسته بود. (مهذب الاسماء).
داوی . (اِخ ) ۞ شیمیست مشهور انگلیسی بسال 1778 متولد شده و به سال 1829 م . درگذشته است و در شیمی کشفیاتی دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
داوی . (اِخ ) نام موضعی است در شمال شازری به جنوب شرقی خیوه .
داوی رومی . [ ] (اِ) هوفاریقون است رجوع به هوفاریقون شود.