اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل پریشان

نویسه گردانی: DL PRYŠAN
دل پریشان . [ دِ پ َ ] (ص مرکب ) پریشان دل . آنکه دلش پریشان بود. پراکنده احوال :
گم کرد پی از میان ایشان
می رفت چو ابر دل پریشان .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پریشان دل . [ پ َ دِ ] (ص مرکب ) پریشان خاطر. آشفته خاطر. پراکنده فکر : دو درویش در مسجدی خفته یافت پریشان دل و خاطرآشفته یافت . (بوستان ).بلبلی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.