اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل تافته

نویسه گردانی: DL TAFTH
دل تافته . [ دِت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) دلسوخته . داغدل . || دل برداشته . دل نگران : چون پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم به خانه اندر دلتنگ شدی به کوه حرا رفتی وهمی گشتی و به شب به خانه آمدی دل تافته ، و از این حال خدیجه سخت اندوهگین بودی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
- دل تافته گشتن ؛ دل برگرفته و نگران شدن :
گفتم که مرا ز غم به یک بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر.

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تافته دل . [ ت َ / ت ِ دِ ] (ص مرکب ) آزرده دل . غمگین . نگران . برافروخته بسبب قهر و غضب : دوش باری چه سخن گفتم با تو صنماکه چنان تنگدل و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.