گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دل جستن نویسه گردانی: DL JSTN دل جستن . [ دِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دلجویی کردن . دلداری دادن . استمالت : از آن می خورد و زآن گل بوی برداشت پی دل جستن دلجوی برداشت . نظامی .دلم بجو که قدت همچو سرو دلجویست سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست .حافظ. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی جستن دل جستن دل . [ ج َ ت َ ن ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نبضان . خفقان . زدن قلب . فروریختن دل : بدانگه که شد هور سوی نشیب دل شاه ترکان بجست ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود