دم زده
نویسه گردانی:
DM ZDH
دم زده . [ دَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) لب زده . که لب بدان زده باشند. که نفس بدان دمیده باشد: دم زده ٔ سگ ؛ که لب بر آن زده باشد. با دهان آلوده کرده باشد. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به دم زدن شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دم زده . [ دُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بی دم . (ناظم الاطباء). دم بریده . (آنندراج ). که دم او قطع شده باشد. کُل . کُله . (در تداول مردم قزوین...