اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دم گشادن

نویسه گردانی: DM GŠADN
دم گشادن . [ دَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) دهان گشودن . باز کردن دهان . گشادن دهان . (یادداشت مؤلف ).
- دم گشادن اسرافیل ؛ کنایه از دمیدن وی در صور :
آنجا که دم گشاد سرافیل دعوتش
جان بازیافت پیر سراندیب درزمان .

خاقانی .


|| کنایه است از سخن راندن . به تکلم درآمدن . حرف زدن . به تکلم آغازیدن . (از یادداشت مؤلف ) :
هرکه همچون گل گشاید دم به یاد مدح او
روزگار او را در آن دم دامن زر می دهد.

نجیب الدین جرفادقانی (از جهانگیری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دم گشادن .[ دَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) (از: دم عربی ، به معنی خون +گشادن ) خون گشادن . خون جاری کردن . روان ساختن خون از رگ حیوان یا کسی . (ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.