اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دور شدن

نویسه گردانی: DWR ŠDN
دور شدن . [ دَ / دُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن دوران . دور گذشتن . گذشتن زمان :
ما می به بانگ چنگ نه امروز می کشیم ۞
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید.

حافظ (دیوان ص 164 چ قزوینی ).


|| (اصطلاح منطقی ) دور و تسلسل پیدا کردن . دنبال هم آمدن دوچیز که وجود یکی موقوف بر وجود دیگری است . (از آنندراج ). || مکرر شدن :
دور می شد این سؤال و این جواب
ماند چون خرمحتسب اندر خلاب .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.