اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دولا

نویسه گردانی: DWLA
دولا. (اِ) سبوی آب . (فرهنگ اوبهی ) (از لغت فرس اسدی ). سبویی که در آن آب یا شراب کنند. (ناظم الاطباء). سبوی آب و شراب را گویند. (برهان ) :
ز دولا کرد آب اندر خنوری
که شویدجامه را هر بخت کوری .

شهابی (از لغت فرس اسدی ).


مؤلف پس از نقل این بیت می نویسد: «شاید دولا مخفف دولاب باشد به معنی چرخ چاه آب ، زیرا سبو نیز ظرفی است نه بسیار بزرگ و از سبو در خنور آب ریختن برای رخت شستن هر بخت کور درست نمی نماید و یا به معنی جوی و نهر و رود ویا چاه آب است و خنور که به معنی مطلق ظرف است در اینجا مانند خمی یا تغاری یا دوستکانی بزرگی است چه هر بخت کور یعنی مطلق بخت کوران از آب یک سبو که مثلا در کاسه ای ریخته شود جامه نتوانند شست ؟». (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دولا. [ دُ ] (ص مرکب ) دوتاه . (ناظم الاطباء). کوز. کوژ. منحنی . دوتاه . دوتا. خم . بخم . خمیده . دوتو. دوتوی . دوته . (یادداشت مؤلف ). || مضاعف...
دولع. [ دَ ل َ ] (ع ص ، اِ) راه فراخ و نرم . (ناظم الاطباء) از (منتهی الارب ) (آنندراج ).
گومز دو لا سرنا. [ گ ُ م ِ دُ س ِ ] (اِخ ) ۞ نویسنده ٔ اسپانیایی که در مادرید به سال 1891 م . بدنیا آمد. آثار بسیاری دارد که از جمله «گره گر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.