اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ده

نویسه گردانی: DH
ده . [ دِ ه ْ ] (ماده ٔ مضارع دادن )ریشه یا ماده ٔ مضارع فعل (دهیدن = دادن ) که در ترکیب با کلمه ٔ دیگر معنی نعت فاعلی دهد. چون : آب ده . بارده . بازده . عشوه ده . فرمانده . نان ده . نان بده . روزی ده . مژده ده . رشوه ده . شیرده . میوه ده . محصول ده . زندگانی ده . یاری ده . (یادداشت مؤلف ). || (فعل امر) امر به دادن . رجوع به دادن شود. || به معنی زدن نیز آمده . چنانکه در مقام تأکید و تهدید در تکرار زدن ده و دهاده گویند. (از آنندراج ). کلمه ٔ نفرین و از پیش راندن . (از غیاث ) :
همان زخم کوپال و باران و تیر
خروش یلان و ده و داروگیر.

فردوسی .


قضا گفت گیر و قدر گفت ده
فلک گفت احسن ملک گفت زه .

فردوسی .


و رجوع به دهید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه
ده گردو. [ دِه ْ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صغاد بخش مرکزی شهرستان آباده . واقع در 42هزارگزی باختر آباده . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از ق...
ده گرجی . [ دِه ْ گ ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه ٔ بخش اشنویه شهرستان ارومیه . واقع در 13هزارگزی اشنویه . آب آن از دره و چشمه تأمین ...
ده مورد. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا. واقع در84هزارگزی شمال نی ریز. سکنه ٔ آن 695 تن . آب آن از چ...
ده موسی . [ دِه ْ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند. واقع در 30هزارگزی شمال شهر نهاوند. سکنه ٔ آن 510 تن . آب از رودخانه تأ...
ده موسی . [ دِه ْ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 40هزارگزی شمال باختر الیگودرز. دارای 114 تن سکنه...
ده مولا. [ دِه ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 30هزارگزی جنوب باختری آستانه . داری 283 تن سکنه...
ده مویز. [ دِه ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 8هزارگزی علیشاه عوض . آب آن از قنات و رود کرج . سکنه ٔ آن 550 تن...
ده مهتر. [ دِه ْ م ِ ت َ ] (اِ مرکب ) کدخدا. ده مه . رئیس ده . دهخدا. کلانتر ده . (یادداشت مؤلف ) : بدو گفت من دخت ده مهترم از ایرا چنین خوب ...
ده دادن . [ دَه ْ دَ ] (مص مرکب ) ده انگشت گشاده به سوی کسی فرود آوردن به معنی خاک بر سرت باد. دو پنجه ٔ باز به سوی کسی فرود آوردن به...
ده خلوت . [ دِه ْ خ َل ْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 500گزی باختر فیروزآباد و شوسه ٔ فیروزآباد به...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.