اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ده و گیر

نویسه گردانی: DH W GYR
ده و گیر. [ دِ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و ستد. (ناظم الاطباء). دادن و ستدن . بده و بگیر. (از شرفنامه ٔ منیری ). || ده و دار. (ناظم الاطباء). بزن و بگیر. هیاهوی دو سپاه درهم افتاده . همهمه و غلغله ٔ جنگ :
ده و گیر برخاست با دار و برد
هوا چون بیابان شد از تیره گرد.

اسدی .


دو لشکر برآمیخت از چپ و راست
ده و گیر پرخاشجویان بخاست .

اسدی .


شه به نازو نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول .

نظامی .


و رجوع به ده و دار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گیر و ده . [رُ دِه ْ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) در لغت بگیر و بده . || بمجاز آشوب و همهمه ٔ جنگ : کمان را بفرمود کردن بزه برآمد خروشیدن گیر وده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.