دی دی
نویسه گردانی:
DY DY
دی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر غلام را لازم گیر این آواز را و خلعت داد غلام را پس این است اصل حداء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
دی ئیل . [ ] (اِخ ) نام مورخ نامی آتن از قرن سوم قبل از میلاد. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 69).
برگرفته از انگلیسی (LED - light-emitting diode): نوعی از دیود که نور ساطح می کند و آن را دیود نورافشان هم می گویند. در گذشته بیشتر در وسایل الکترونیکی...
چشم دیدی . [ چ َ /چ ِ ] (حامص مرکب ) ریاء. ظاهرسازی . تدلیس و تظاهر.
جبرائیل دی رمورانتان . [ ج ِ ؟ ] (اِخ ) ملقب به کبوشی . او راست :1 - تفنیدللقرآن . که در سال 1660 م . آنرا تألیف کرده است . 2 - کتاب فی التع...
تترانیترو دی متیل آنیلین . [ ت ِ رُ م ِ ] (اِ) از اجسام آلی . رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 143 شود.
کاپری وی دی کاپرارادی مونتکوکلی . [ م ُ ت ِ کو ک ُ ] (اِخ ) ۞ لئون ، کنت دُ. ژنرال و رجل سیاسی پروسی . متولد در «شارلوتنبورگ ». وی ریاست امی...