گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دین آر نویسه گردانی: DYN ʼAR دین آر. (نف مرکب ) (از: دین + آر، آورنده ) دین آورنده . پیمبر : مسیحای دین آر، اگر کشته شدنه فر جهاندار ازو گشته شد.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی دینار دینار. (اِخ ) نام محله ای به ری و حسین بن علی دیناری بدان محله منسوب است . (از معجم البلدان ). دینار دینار. (اِخ ) (درب ...) نام محلی به بغداد که ابوسعد بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ). دینار زر دینار زر. [ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دینار که از زر باشد. مسکوک زرین : یکی صاع زرین گونه نگاربرابر به دینار زر ده هزار.فردوسی . صد دینار صد دینار. [ ص َ ] (اِ مرکب ) دو شاهی تا زمان رضاشاه رائج بود و ده عدد آن یک قران (یک ریال ) ارزش داشت و در تداول عامه آن را مخفف سازند ... دینار رود ناحیتی است از دیلم خاصه بر کران دریا. (حدود العالم ص 148) بی دینار بی دینار. (ص مرکب ) (از: بی + دینار) بی پول . مفلس . بی زر : سؤال کردم گل را که بر که میخندی جواب داد که بر عاشقان بی دینار. عمادی شهریاری... دیر دینار دیر دینار. [ دَ رِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در جزیره ٔ أقور. اما محل آن را نمیدانم ابن مقبل درباره ٔ آن اشعاری گفته است . (از معجم البلدان ). دینار و درم دینار و درم . [ رُ دِ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وجه . تن خواه . پول نقد. (یادداشت دهخدا). زر و سیم ... سکه ٔ طلا و نقره : آنکس که به دینار و... دینار عالی دینار عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. با 62 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). دینار کلکی دینار کلکی . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش نیکشهرشهرستان چاه بهار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود