دین طراز. [ طَ ] (ص مرکب ) که دین زیور وی باشد. که آرایشی جز دین نپذیرد. || (نف مرکب ) که دین را آراید و طراز دهد
: قطعه ای گرثنا طرازیدم
بجهانجوی دین طراز فرست .
خاقانی .
زهی دین طرازی که بی نقش نامت
در آفاق یک حرف معجم ندارد.
خاقانی .
ملک عقیم گشته ز آل یزید گفتا
کز نفس دین طراز تو به حیدری ندارم .
خاقانی .