اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذأت

نویسه گردانی: ḎʼT
ذأت . [ ذَءْت ْ ] (ع مص ) سخت خبه کردن کسی را. سخت خفه کردن ، خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات العنقر. [ تُل ْ ع ُ ق ُ ] (اِخ ) موضعی است بدیار بنی بکربن وائل .
ذات العنیق . [ تُل ْ ع ُ ن َ ] (اِخ ) آبی است نزدیک حاجر بر طریق حاجیان کوفه به مکه بر یک میلی نُشناش . شاعر گوید : الا تلکما ذات العنیق کا...
ذات النسوع . [ تُن ْ ن ُ ](اِخ ) نام اسبی است معروف ، بسطام بن قیس شیبانی را. (المرصع). و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 54 و 67 شود.
ذات المنار. [ تُل ْ م ِ ] (اِخ ) موضعی باشد به اول زمین شام از سوی حجاز و ابوعبیدة آنگاه که به شام میشد بدانجا نزول کرد.
ذات الکرسی . [ تُل ْ ک ُ ] (اِخ ) خداوند کرسی . صورتی از صور شمالی فلک مجاور قطب شمال که همیشه در طرف مقابل دب اکبر است بنسبت ستاره ٔ قطبی...
ذات المداق . [ تُل ْ ؟ ] (اِخ ) دشتی است ببلاد بنی اسد.
ذات جانبین . [ ت ُ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به کلمه ٔ اربعا در همین لغت نامه شود.
ذات النطاق . [ تُن ْ ن ِ ] (ع اِ مرکب ) نام نوعی موش خالدار است . || (اِخ ) پشته ای است بنی کلاب را که خالهای سیاه وسپید دارد و یا بر کمر ...
ذات النخاع . [ تُن ْ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) بیماری التهاب نخاع ۞ .
ذات النعال . [ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام اسب زبیر.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.