ذبیح
نویسه گردانی:
ḎBYḤ
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) ذبیح اﷲ لقب اسماعیل بن ابراهیم علیهماالسلام . و گویند از آن اسحاق بن ابراهیم . (مهذب الاسماء). || لقب عبداﷲبن عبدالمطلب . و منه الحدیث : انا ابن الذبیحین . چه جد او صلوات اﷲ علیه اسماعیل و پدرش عبداﷲ هر دو ذبیح باشند.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . مذبوح . بسمل . گلوبریده . گوسفند کاردی و آنچه قربان کنند. (مهذب الاسماء). ذبیحة. قربانی . حیوان ذبح شده . حیوان ...
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) تخلص یکی از متأخرین شعرای ایران .او مردی درویش مسلک بود و بیشتر عمر خود را بسیاحت گذرانید و نام او اسماعیل است . (قاموس...
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . کشته، آنچه برای کشتن آماده شده باشد
(ذَ) [ ع . ] (ص .) گلو بریده ، سر بریده . ذبیح الله : قربانی در راه خدا . واژه ای ...
به هر چهار پایی که گلویش را ببرند می گویند. ذبح شده یعنی گلو بریده
ذبیح ا. [ ذَ حُل ْ لاه ] (اِخ ) لقب اسحاق پیغمبر و بقولی لقب اسماعیل پیغامبر دو پسر ابراهیم خلیل اﷲ.
به معنی کشته شده در راه خدا می باشد/از القاب حضرت اسماعیل (ع)
ذبیحالله صفا ZabSafa 0006.jpg زادهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ شهمیرزاد، ایران درگذشت ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ (۸۷ سال) لوبِک، آلمان ملیت ایرانی پیشه استاد دانشگاه تهرا...
ضبیح . [ ض َ ] (اِخ ) نام اسپ ریب بن شریق . || نام اسب شویعرمحمدبن حمران . || نام اسپ حازوق حنفی خارجی . || نام اسپ اسعد جعفی . || ...
ضبیح . [ ض ُ ب َ ] (اِخ ) دو اسپند حصین بن حمام و خوّات بن جبیر را. (منتهی الارب ).