اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضبیح

نویسه گردانی: ḌBYḤ
ضبیح . [ ض َ ] (اِخ ) نام اسپ ریب بن شریق . || نام اسب شویعرمحمدبن حمران . || نام اسپ حازوق حنفی خارجی . || نام اسپ اسعد جعفی . || نام اسپ داودبن متمم . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ضبیح . [ ض ُ ب َ ] (اِخ ) دو اسپند حصین بن حمام و خوّات بن جبیر را. (منتهی الارب ).
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . مذبوح . بسمل . گلوبریده . گوسفند کاردی و آنچه قربان کنند. (مهذب الاسماء). ذبیحة. قربانی . حیوان ذبح شده . حیوان ...
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) تخلص یکی از متأخرین شعرای ایران .او مردی درویش مسلک بود و بیشتر عمر خود را بسیاحت گذرانید و نام او اسماعیل است . (قاموس...
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) ذبیح اﷲ لقب اسماعیل بن ابراهیم علیهماالسلام . و گویند از آن اسحاق بن ابراهیم . (مهذب الاسماء). || لقب عبداﷲبن عبدالمطلب...
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . کشته، آنچه برای کشتن آماده شده باشد (ذَ) [ ع . ] (ص .) گلو بریده ، سر بریده . ذبیح الله : قربانی در راه خدا . واژه ای ...
به هر چهار پایی که گلویش را ببرند می گویند. ذبح شده یعنی گلو بریده
گلو بریده
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (ع اِ) تأنیث ظبی . آهوی ماده . ام الخشف . ام شادن . ام الطلا. || گوسفند ماده . || شَرم زن . || شرم ناقه (اصمعی گویدآ...
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ )مادر ابوقتاده ٔ انصاری و او از صحابیان است . حدیث عدم وجوب جهاد و نماز جمعه بر زنان از پیغمبر اکرم (ص ) بدو خطاب شد...
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) مادر ابوموسی اشعری . و به روایتی نام وی طفیه است . (قاموس الاعلام ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.