ظبیة
نویسه گردانی:
ẒBY
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (ع اِ) تأنیث ظبی . آهوی ماده . ام الخشف . ام شادن . ام الطلا. || گوسفند ماده . || شَرم زن . || شرم ناقه (اصمعی گویدآن هر صاحب حافری راست و فراء گوید تنها در سگ ماده مستعمل است ). || انبان یا انبان خُرد. انبانک سیم . کیسه ٔ چرمین . خریطه . || خم ِ وادی . || زهدان . || (اِخ ) چاه زمزم . || نام سه اسب . || نام دو وادی . || نام زنی . || نام دو موضع:یکی بین ینبع و غیقه به ساحل دریا و ذوظَبْیة منسوب بدین مکان است و دیگری موضعی است در دیار جُهینة.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ )مادر ابوقتاده ٔ انصاری و او از صحابیان است . حدیث عدم وجوب جهاد و نماز جمعه بر زنان از پیغمبر اکرم (ص ) بدو خطاب شد...
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) مادر ابوموسی اشعری . و به روایتی نام وی طفیه است . (قاموس الاعلام ).
ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) بنت وزیر الباهلیة. یکی از زنان ادیبه است و در اغانی نام وی آمده است .
ظبیة. [ ظُ ب َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام جایگاهی و ظاهراً نام بلاد قوم حاجزالازدی است . (معجم البلدان ).
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . مذبوح . بسمل . گلوبریده . گوسفند کاردی و آنچه قربان کنند. (مهذب الاسماء). ذبیحة. قربانی . حیوان ذبح شده . حیوان ...
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) تخلص یکی از متأخرین شعرای ایران .او مردی درویش مسلک بود و بیشتر عمر خود را بسیاحت گذرانید و نام او اسماعیل است . (قاموس...
ذبیح . [ ذَ ] (اِخ ) ذبیح اﷲ لقب اسماعیل بن ابراهیم علیهماالسلام . و گویند از آن اسحاق بن ابراهیم . (مهذب الاسماء). || لقب عبداﷲبن عبدالمطلب...
ضبیح . [ ض َ ] (اِخ ) نام اسپ ریب بن شریق . || نام اسب شویعرمحمدبن حمران . || نام اسپ حازوق حنفی خارجی . || نام اسپ اسعد جعفی . || ...
ضبیح . [ ض ُ ب َ ] (اِخ ) دو اسپند حصین بن حمام و خوّات بن جبیر را. (منتهی الارب ).
ذبیح . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذبح . کشته، آنچه برای کشتن آماده شده باشد
(ذَ) [ ع . ] (ص .) گلو بریده ، سر بریده . ذبیح الله : قربانی در راه خدا . واژه ای ...