اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذهل

نویسه گردانی: ḎHL
ذهل . [ ذُ ] (اِخ ) (بنو...) نام قبیله ای است وفقیه سیستان بروزگار مأمون خالدبن مضا الذهلی بالولاء منسوب بدین قبیله است . و صاحب اقرب الموارد گوید:بنوذهل ، فریق من بنی شیبان . و رجوع به بنوذهل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زحل گون . [ زُ ح َ ] (ص مرکب ) مانند زحل ، زحل آسا. در این بیت خاقانی آمده : رشوت حلمش دهد جوشن مریخ راچون بکف شاه دید تیغ زحل گون فلک .خ...
زحل همت . [ زُ ح َ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) دارای همت بلند. آنکه بلندی همت او به بلندی زحلست : وزیر هفتم که زحل همت و مشتری سعادت بود، ...
زحل رنگ . [ زُ ح َ رَ ] (ص مرکب ) برنگ زحل . تیره رنگ . زحل رنگم ؛ یعنی سیاهم . (شرفنامه ٔ منیری ) (کشف اللغات ) : هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش...
زحل سیما. [ زُ ح َ ] (ص مرکب ) در این بیت خاقانی کنایت از تیره رنگ و کدر آمده است : قطب وارم بر سر یک نقطه دارد چارمیخ این دو مریخ ذنب ف...
خانه ٔ زحل . [ ن َ / ن ِ ی ِ زُ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برج دلو. رجوع به خانه ٔ ستاره شود.
غلام زحل . [ غ ُ م ِ زُ ح َ ](اِخ ) عبداﷲبن حسن بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به غلام زحل از منجمان و دانشمندان حساب فلکی و افاضل ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.