اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذیب

نویسه گردانی: ḎYB
ذیب . (اِخ ) دیب . دیو. ذیبة. جزیرة. رجوع به ذیبة المهل و دیبجات و سرندیب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ذئب الایل . [ ] (ع اِ مرکب ) ۞ و شاید ذنب الایل ۞ ذافنی الاسکندرانی . رجوع به ذفنی و ذافنی الاسکندرانی شود.
زیب گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) حسن و جمال و آرایش یافتن : وین خاک خشک زشت ، بدو گیردچندین هزار زینت و زیب و فر.ناصرخسرو.
زیب یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آرایش و جمال و زیبایی و لطافت یافتن : ای یافته به تیغ و بیان توزیب و جمال معرکه و منبر. ناصرخسرو.رحوع به ...
ابن ابی ذئب . [ اِ ن ُ اَ ذِءْب ْ ] (اِخ ) ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی . یکی از مشاهیر ائمه ٔ فق...
ذئب ابن جحن . [ ] (اِخ ) (آل ِ...) یا ذئب ابن حجن . این نام در شعری منسوب بعبد المسیح خواهرزاده ٔ سطیح آمده است : اتاک شیخ الحی ّ من آل ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.