گفتگو درباره واژه گزارش تخلف راستا نویسه گردانی: RʼSTA راستا. [ س ِ ] (اِ) مدح . ستایش . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 2) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی راستا راستا. (ص ) راست باشد که نقیض کج است . || (اِ) راه و صراط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || مقابل . روبرو. (ناظم الاطباء). مقابل چپ ... راستا امتداد، جهت، سو، همسانی، موازی. در راستای این موضوع: همسو با این موضوع. در راستای خط استوا: موازی با خط استوا. قبا راستا قبا راستا. [ ق َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بازاری . قبا سه چاکی . رجوع به قبا سه چاکی شود. راستا راست راستا راست . (ق مرکب ) برابر. مساوی . سواء. سوی : زیدبن علی بر یکجای درنگ نکردی از بیم آنکه یوسف بن عمرو بداند و یکچند پیش از دیان بود و ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود