راست راست
نویسه گردانی:
RʼST RʼST
راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:
- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن . زیربار کار و زحمتی نرفتن . و رجوع به راست راست گشتن شود.
- راست راست گشتن یا راست راست راه رفتن ؛ ول گشتن . تن بکاری ندادن . بشغل و حرفه و پیشه ای نپرداختن . زیربارکار و زحمتی نرفتن و سربار دیگران شدن . شانه زیربارشغل و پیشه ای خم نکردن . تن به بیکاری و مفتخواری دادن با حالت غرور و تکبر.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
راست روده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه هیچ در معده نماندن و ناپخته و زود از دو سوی دفع شدن . (یادداشت مؤلف ). به قی و...
راست آب پی کوچک . [ پ َ ی ِ چ َ ] (اِخ ) نام یکی از پنج بلوک واقع در دره ٔ راست آب پی سوادکوه . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 42 بخ...
چپ و راست کردن . [ چ َ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عملی است که بنایان بدان راستی خطوط را معلوم کنند. || ازین سمت بدان سمت برگرداندن . زیر ...