گفتگو درباره واژه گزارش تخلف راشدی نویسه گردانی: RʼŠDY راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) جایی است در کرمان . مؤلف تاریخ سیستان گوید : و عمرو به بیابان کرمان آمد، چون به راشدی ۞ برسید محمدبن عمرو بیمار شد و آنجا فرمان یافت . (تاریخ سیستان ص 245). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی راشدی راشدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد. (از الانساب سمعانی ). راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مهتر کردان سراف یا سیراف بعهد یعقوب لیث بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 229 شود. راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) صاحب چهارمقاله نظامی عروضی نام این شاعر در شمار شعرای آل ناصر دین یعنی غزنویان می آورد و چنین میگوید: جز در این موض... راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) ادهم بن خطرة.از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2). راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) بغدادی ، محمدبن جعفربن عبداﷲبن جابر راشدی مکنی بابو جعفر. او از عبدالاعلی بن حماد روایت کرد و ابوبکر قطیعی از او روایت ... راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن ویحیان مکنی بابوعلی معروف به راشدی المقری ، استاد و پیشوای قاریان مصر بود و عالمانی چون شیخ مجدالدی... راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) قاسم بن یحیی . از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2). راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن عمرو. از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2). راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مصری . شیخ احمد راشدی که در راشدیه ٔ مصر متولد شده است امام و فقیه بوده و باصول موسیقی آشنایی کامل داشته است مرگ او... راشدی راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) هشام بن ابراهیم . از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود