راشدی
نویسه گردانی:
RʼŠDY
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مهتر کردان سراف یا سیراف بعهد یعقوب لیث بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 229 شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
راشدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد. (از الانساب سمعانی ).
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) جایی است در کرمان . مؤلف تاریخ سیستان گوید : و عمرو به بیابان کرمان آمد، چون به راشدی ۞ برسید محمدبن عمرو بیمار...
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) صاحب چهارمقاله نظامی عروضی نام این شاعر در شمار شعرای آل ناصر دین یعنی غزنویان می آورد و چنین میگوید: جز در این موض...
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) ادهم بن خطرة.از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) بغدادی ، محمدبن جعفربن عبداﷲبن جابر راشدی مکنی بابو جعفر. او از عبدالاعلی بن حماد روایت کرد و ابوبکر قطیعی از او روایت ...
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن ویحیان مکنی بابوعلی معروف به راشدی المقری ، استاد و پیشوای قاریان مصر بود و عالمانی چون شیخ مجدالدی...
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) قاسم بن یحیی . از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن عمرو. از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مصری . شیخ احمد راشدی که در راشدیه ٔ مصر متولد شده است امام و فقیه بوده و باصول موسیقی آشنایی کامل داشته است مرگ او...
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) هشام بن ابراهیم . از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).