اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راضی

نویسه گردانی: RʼḌY
راضی . (اِخ ) یزیدبن معتمد علی اﷲ عبادی . رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ در همین لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
غباررازی . [ غ ُ رِ ] (اِخ ) از شاعران دوره ٔ قاجاریه بوده است . رضاقلی خان هدایت آرد: اسمش میرزا نبی ودر هشت ماهگی در غلبه ٔ مرض آبله اعمی...
صاعد رازی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) رجوع به صاعدبن احمد رازی شود.
عماد رازی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) او را دیوانی است به فارسی . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 803).
قطب رازی . [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین رازی شود.
معاذ رازی . [ م ُ ذِ ] (اِخ ) پدر یحیی بن معاذ رازی . و رجوع به یحیی بن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا شود.
منور رازی . [ م ُ ن َوْ وَ رِ ] (اِخ ) اﷲویردی ، از مریدان حاج محمدجعفر همدانی بود و چندی نیز خدمت حاج محمدرضای همدانی کردو از یمن همت ایشان...
نجم رازی . [ ن َ م ِ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین رازی شود.
حافظ رازی . [ ف ِ ظِ ] (اِخ ) رجوع به حافظ کاشانی شود.
حسن رازی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن قاسم بغدادی مکنی به ابوعلی نحوی ملازم صاحب عباد بود و در پیرامون سال 400 هَ . ق . درگذشت . اوراست : ...
حیدر رازی . [ ح َ دَ رِ ] (اِخ ) گویند مردی بود که همیشه لاف شجاعت میزد و برای اثبات این دعوی طبلی برداشته از شهر بیرون میرفت که من بجن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.