گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رباب نویسه گردانی: RBAB رباب . [ رِ ] (ع مص ) بچه آوردن گوسفند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) ۞ . || نزدیک شدن بچه آوردن گوسفند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۰ ثانیه واژه معنی رباب رباب . [ رُ ](اِخ ) یکی از گویندگان زنان عرب و زن و دخترعموی شاعر نامدار اقشیر اسدی بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) معشوقه و سپس زن خداش بن حابس تمیمی بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) بنت ابراء. از زنان صحابه و انصار رسول اکرم بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) بنت الیمان ، زن معاذبن زراره ٔ قطفرین و خود از صحابه و انصار بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ](اِخ ) بنت امروءالقیس کلابیه و مادر عبداﷲبن حسین و بروایاتی مادر فرزند شش ماهه ٔ امام حسین معروف به علی اصغر که در کربلا به ت... رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) بنت ایادبن معد، و زن مضربن نزار سرسلسله ٔ قبیله ٔ مضر که از قبیله های نامی عرب بود. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 287 شود. رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) بنت حارثة. از زنان صحابه و انصار میباشد که با حضرت رسول (ص ) بیعت کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) بنت کعبه . از زنان صحابه و انصار و مادر حذیفه و سعد و صفوان بنی الیمان بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رباب رباب . [ رُ ] (اِخ ) پنج قبیله از عرب که یکی شده اند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و هم ضَبّه ، عدی ، ثَور، عِکْل و تَیْم ، و انما سموا بذلک لا... خر رباب خر رباب . [ خ َ رِ رُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن آلت چوبین که بر کاسه ٔ رباب و امثال آن بود و تارها بر آن کشند : نشاند عدل تو بر گاو زهره ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود