اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رجاء

نویسه گردانی: RJAʼ
رجاء. [ رَج ْ جا ] (ع ص ) ماده شتر بزرگ کوهان که در رفتن کوهانش بجنبد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ماده شتر که دارای کوهان بزرگ و لرزان باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رجاء. [ رَ ] (ع اِ) رجا. امید. ضد یأس . (ناظم الاطباء). امید. (غیاث اللغات ) (صراح اللغة) (منتخب اللغات ) (آنندراج ). امید. آرزو. امل . بیوس . امی...
رجاء. [ رَ ] (ع مص ) رجو. مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امیدوار بودن . (از اقرب الموارد). امید داشتن . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ) (صراح ال...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) ابن ابی ضحاک جرجرانی . از عمال دولت عباسی بود و در ایام مأمون رئیس دیوان خراج گردید و سپس در ایام معتصم به ریاست خ...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) ابن واضح . از مردم مصر است و بولس نامیده شده است . وی به دیرالاقباط در وادی حبیب پناه برد. او دوست ساویروس بن مقفع (قر...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) مکنی به ابویحیی . محدث است و یزیدبن زریع از او روایت کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به ابویحیی ... شود.
امید امیدواری امید داشتن آرزومند بودن بطور مثال: رجاء واثق دارم به یمن نظر مثبت حضرت عالی جهت ...
رجاء غزنوی . [ رَ ءِ غ َ ن َ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین . سنگلاخ در امتحان الفضلا ج 2 ص 90 گفته که برخی از مثنویات او را بخط محمدطاهر اعتمادالدول...
رجاء زفره ای . [ رَ ءِ زِ رَ ] (اِخ ) اصفهانی . شاعر صاحب دیوان . بسال 1281 هَ . ق . در اصفهان بدنیا آمد و بسال 1361 هَ . ق . در تهران درگذشت . او...
رجا. [ رَ ] (ع اِ) رجاء. امید. (دهار) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). امیدواری . (دهار). مقابل یأس . (از منتهی الارب ) (ناظم الا...
رجا. [ رَ ] (ع مص ) امید داشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مصادراللغة زوزنی ). || ترسیدن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.