اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رجع

نویسه گردانی: RJʽ
رجع. [ رَ ] (ع اِ) باران وآب کبیر. ج ، رجعان . (مهذب الاسماء). باران که بعدِ باران آید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران که پس از باران آید، و فی القرآن : «و السماء ذات الرجع». (قرآن 11/86). (از اقرب الموارد). باران . (ترجمان ترتیب عادل ص 51). || منفعت ، قوله تعالی : و السماء ذات الرجع. ج ، رُجْعان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفع. (از اقرب الموارد). || روییدگی ایام بهار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاه ایام بهار. || غدیر. ج ، رِجاع ، رُجْعان ، رِجْعان . (از اقرب الموارد). ایستادنگاه آب و پارگین . زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمینی که در آن سیل امتداد یابد. (از اقرب الموارد). || آب و سرگین سگ و جز آن . || غائط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرگین .(از اقرب الموارد). || طاعون . || بالای پشته . ج ، رُجْعان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالای تپه . (از اقرب الموارد). || ماده شتری که از سفری بازگردد بسفری : ناقة رجع سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ۞ || رجع کتف ؛ اسفل آن . و آنرا مرجع کتف نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). زیر شانه . (از اقرب الموارد). || خط زن واشمه . || جواب کتاب و نامه . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). پاسخ نامه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رجاء. [ رَج ْ جا ] (ع ص ) ماده شتر بزرگ کوهان که در رفتن کوهانش بجنبد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ماده شتر که دارای کوهان ب...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) ابن ابی ضحاک جرجرانی . از عمال دولت عباسی بود و در ایام مأمون رئیس دیوان خراج گردید و سپس در ایام معتصم به ریاست خ...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) ابن واضح . از مردم مصر است و بولس نامیده شده است . وی به دیرالاقباط در وادی حبیب پناه برد. او دوست ساویروس بن مقفع (قر...
رجاء. [ رَ ] (اِخ ) مکنی به ابویحیی . محدث است و یزیدبن زریع از او روایت کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به ابویحیی ... شود.
امید امیدواری امید داشتن آرزومند بودن بطور مثال: رجاء واثق دارم به یمن نظر مثبت حضرت عالی جهت ...
ابن رجا. [ اِ ن ُ رَ ] (اِخ ) ابوالعباس بصری . خلیفه ٔ قاضی به بصره . از فقهای شافعی . ازاوست : کتاب علل الشروط. کتاب الشروط. (ابن الندیم ).
رجا دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) امیدوار ساختن . امید بخشیدن . امیدواری دادن : دلهای دوستان تو خون می شودز خوف باز از کمال لطف تو دل می دهد رج...
رجاداشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) امید داشتن . امیدوار بودن . امیدوار شدن . امیدواری داشتن : جز به خشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش من ندارم از کسی ...
امید امیدواری امید داشتن آرزومند بودن بطور مثال: رجاء واثق دارم به یمن نظر مثبت حضرت عالی جهت ...
رجاء غزنوی . [ رَ ءِ غ َ ن َ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین . سنگلاخ در امتحان الفضلا ج 2 ص 90 گفته که برخی از مثنویات او را بخط محمدطاهر اعتمادالدول...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.