اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رخم

نویسه گردانی: RḴM
رخم . [ رَ خ َ ] (ع اِ) شیر ستبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِمص ) مهربانی و دوستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). || نرمی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || (اِ) مرغی است مردارخوار که به پارسی آن را کرکس گویند، رَخَمة یکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغی است سیاه و شکاری با هیکلی درشت . (از شعوری ج 2 ص 10). پرنده ای است پیسه که از حیث خلقت همانند کرکس است و در تداول عامه «شوح » نامیده می شود، یکی آن : رَخَمة. (از اقرب الموارد). مردم عوام مرغ فرعون خوانند که یکی از مرغان ناپاک است و بطور اشتباه او را بجبع نیز گویند. (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به رَخَمة شود. || ج ِ رَخَمة. کرکسها. (ناظم الاطباء). ج ِ رَخَمة. (دهار). رجوع به رَخَمة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
رخم . [ رَ ] (ع مص ) رَخَم . زیر بال گرفتن مرغ بیضه ٔ خود را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). در کنار گرفتن مرغ بیضه ٔ خود را.(از...
رخم . [ رَ خ َ ] (ع مص )مصدر به معنی رَخْم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). رجوع به رَخْم شود.
رخم . [ رُ خ ُ ] (ع اِ) پاره ای از فله و آغوز. (ناظم الاطباء). پاره ای از فله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رخم . [ رَ خ َ ] (اِخ ) موضعی است میان شام و نجد.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از معجم البلدان ).
رخم . [ رَ خ َ ] (اِخ ) آب راهی است به مکه ، یا راه دو کوه است در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.