اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رسام

نویسه گردانی: RSAM
رسام . [رَس ْ سا ] (ع ص ) رسم کننده . نقش کننده و نقاش . (ناظم الاطباء). نقاش و مصور، از رسم که به معنی نقش کردن است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پیکرنگار :
هرچه کردی بدین صفت بهرام
بر خورنق نگاشتی رسام .

نظامی .


ناف خلقش چو کلک رسامان
مشک در جیب و لعل در دامان .

نظامی .


مشو غره بر آن خرگوش زرفام
که برخنجر نگارد مرد رسام .

نظامی .


چو پرداخت رسام آهنگرش
به صیقل فروزنده شد گوهرش .

نظامی .


همه پیکری را بدان سان که هست
در او دید رسام گوهرپرست .

نظامی .


|| کاتب . || امضأکننده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام نقاشی معاصر بهرام گور. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ خطی ). اما صاحب غیاث اللغات گوید که این قول خطاست -...
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام آهنگری معاصر اسکندر پسر فیلیپ که آینه ای ساخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ خطی ). اما صاحب غیاث اللغات ...
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام یکی از دانشمندان مهم حفریات است . در نتیجه ٔ کاوشهای او در صفحات مجاور دجله و فرات دروازه ٔ بلوات در آسور پید...
قلم رسام . [ ق َ ل َ رَس ْ سا ] (اِ مرکب ) حکاک و منبت کار به روی برنج . (ناظم الاطباء).
رثام . [رِ ] (ع اِ) ج ِ رَثَمة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ رَثَمة، بمعنی باران نرم و ریز. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ج ِ رَثْمة...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.