اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رستم

نویسه گردانی: RSTM
رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن عبداﷲ خُتَّش ، از مردم اسروشنه . محدث است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم فرخزاد. نام پسر هرمز که سردار یزدگرد سوم بود. (لغات ولف ) : بدانست رستم شمار سپهرستاره شمربود با داد و مهر. فر...
رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . حدود و مشخصات ، شمال : ارتفاعات سرتنگ تا مرادی و...
آخر رستم . [ خ ُ رِ رُ ت َ ] (اِخ ) نام محلی بوده در نزدیکی ری : سلطان از انبط برفت و بدر ری به آخر رستم فرود آمد، عباس به اردهن گریخت . (...
ده رستم . [ دِه ْ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...
رستم برف . [ رُ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) از برف صورت پهلوانی سازند که پرهیبت باشد. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). پهلوان برفی . کنایت از چیزی بظاهر...
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) یا رستم بن مقصودبیگ . رجوع به رستم بن مقصود و مرآت البلدان ج 1 ص 402 شود.
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) به «کوسه رستم »مشهور است . ظاهراً رفیقی خوب و جوانی خوش معاشرت است و همت و شجاعت نیز دارد. فرمانروای بلوک هز...
رستم خان . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن جهانگیر یا رستم خان بن جهانگیر. از امرای لر کوچک ، که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت ...
رستم راه . [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند بالا ازبخش سربند شهرستان اراک . سکنه ٔ آن 188 تن . آب آن ازقنات و چشمه . محصولات آنجا غلات ...
رستم رود. [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 800 تن . آب آن از رودخانه . محصولات آنجا برنج و نیشکر و ک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.