گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رستم نویسه گردانی: RSTM رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم فرخزاد. نام پسر هرمز که سردار یزدگرد سوم بود. (لغات ولف ) : بدانست رستم شمار سپهرستاره شمربود با داد و مهر. فردوسی .رجوع به رستم فرخزاد شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِ) هر آدم شجاع و دلاوری که به رستم زال نسبت دهند. (ناظم الاطباء) : ۞ بتر از کاهلی ندانم چیزکاهلی کرد رستمان را حیز.... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) پسر زال پهلوانی مشهور از اهالی زابلستان . (ناظم الاطباء). نام پهلوان داستانی ایران که جنگها و دلاوریهای او در شاهنا... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) نام برادر زادفرخ که سردار خسرو پرویز بود. (لغات ولف ) : که پیچیده بد رستم از شهریاربه جای خود و تیغزن ده هزار.فردوسی... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) اسعد. او راست :دیوان رستم چ بیروت 1908 م . (از معجم المطبوعات ). رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) الشویری (میخائیل ). مدیر جریده ٔ «المهاجر» که بزبان عربی در نیویورک منتشر می شود. او راست : دیوان الغریب فی الغرب ، ن... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) شمس الدین ، مکنی به ابوالمعالی ، از وهسودانیان یا روادیان . ممدوح قطران تبریزی . (یادداشت مؤلف ) : امیر جستان گیتی گش... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) از طوایف ایلات ممسنی فارس است . (یادداشت مؤلف ). چهارمین طایفه از طوایف اربعه ٔ ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) نام شهری به فارس که به زمان عمر مسلمین بگشودند. (یادداشت مؤلف ). رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن شاه اردشیر یا رستم بن اردشیر، ملقب به شمس الملوک . از پادشاهان طبقه ٔ دوم ملوک طبرستان که بنوشته ٔ معجم ... رستم رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن عبداﷲ خُتَّش ، از مردم اسروشنه . محدث است . (یادداشت مؤلف ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود