اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رسته شدن

نویسه گردانی: RSTH ŠDN
رسته شدن . [ رَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ۞ آزاد شدن . رها شدن . رهایی یافتن . رستگار شدن .خلاص یافتن . رها گشتن . (یادداشت مؤلف ) :
ناهید چون عقاب ترا دید روز صید
گفتا درست هاروت از بند رسته شد.

دقیقی .


مگر یک رمه نامداران سران
شود رسته از غل ّ و بند گران .

فردوسی .


چو پیروزگر دادمان دستگاه
گنه کار شد رسته با بیگناه .

فردوسی .


بدان رومیان بر ببخشودشاه
گنه کار شد رسته با بیگناه .

فردوسی .


چو شد رسته از جنگ برگاشت روی
تهمتن همی بود پرخاشجوی .

فردوسی .


وگر به پاکی و طهر و طهارت و عصمت
ز مرگ رسته شدی فاطمه بدی اندر.

ناصرخسرو.


قول و عمل چون بهم آمد بدان
رسته شدی از تن غدار خویش .

ناصرخسرو.


رسته شد از بار جهل هرکه خرد
جان و دلش را ستوده برهون شد.

ناصرخسرو.


راستی کن که اندرین رسته
نشوی جز به راستی رسته .

سنایی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رسته شدن . [ رُ ت َ / ت ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) ۞ رستن . روییدن . سر زدن . برآمدن . (یادداشت مؤلف ) : زمین سربه سرکشته و خسته شدو یا لاله و زعف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.