رشید
نویسه گردانی:
RŠYD
رشید. [ رَ ] (از ع ، ص ) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ . (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مؤلف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). خوش قد و قامت . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بنه رشید. [ ب ُ ن َ رَ ] دهی از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است . دارای 300 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرا...
تنگ رشید. [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن است که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 108 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزابخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 34هزارگزی خاورلردگان . دارای 105 تن سکنه است . آب...
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در48هزارگزی خاور سنندج . سکنه ٔ آن 325 تن . آب آن از چ...
رشید ایوب . [ رَ اَی ْ یو ] (اِخ ) شاعر لبنانی است . در بسکنتا از دیه های لبنان بدنیا آمد و در سال 1889م . به پاریس سفر کرد و سه سال در آنجا ا...
حسن رشید. [ ح َ س َ ن ِ رَ ] (اِخ ) ابن احمد رشدی قسطنطینی رومی حنفی ، ملقب به رشید قاضی بود و در 1156 هَ . ق . درگذشت . دیوان شعر ترکی دارد...
ابن رشید. [ اِن ُ رَ ] (اِخ ) چند تن از امرای وهابیان جبل شمر که از سال 1250 هَ .ق . فرمانروائی داشته اند باین کنیت مشهورند. نخستین آنها ع...
امیر رشید. [ اَ رِ رَ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن نوح بن نصربن احمد، پادشاه سامانی بود.از تاریخ بخارای نرشخی . رجوع به عبدالملک ... شود.
باب رشید. [ ب ِ رَ ] (اِخ ) دروازه ای به اسکندریه : اسکندریه از بناهای اسکندربن فیلقوس رومی است و سوری از سنگ و چهار دروازه دارد و یکی ...
رشید ختنی . [ رَ دِ خ ُ ت َ ] (اِخ ) سلطان عبدالرشیدخان . ازپادشاهان ختن و از گویندگان قرن دهم هَ . ق . بود. رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکره ٔ...