رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضای بهبهانی ، میرزا محمدرضا خلف الصدق میرزا قوامای بهبهانی . گاهی شعر می گفت . از اوست :
جفا برون مبر از حد و جور کمتر کن
که آه خسته دلان بی گمان اثر دارد.
(از فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 270).
و رجوع به فرهنگ سخنوران و مرآة الفصاحة (حرف «م ») شود.