رضایت
نویسه گردانی:
RḌAYT
رضایت . [ رِ ی َ ] (از ع ، اِمص ) خشنودی و پسندیدگی و میل . (ناظم الاطباء). رضایة. خشنودی . (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ) (فرهنگ فارسی معین ). از مصادر مجعول است که بجای رضا و رضوان استعمال می شود و اگر هم در لغت عربی موجود بود می بایست رضاوت باشد زیرا ماده ٔ کلمه واوی است و برای قلب «ا» به «ی » سبب و مجوزی نیست . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5). || قبول . رضامندی . (از فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء).
- رضایت دادن ؛ در تداول امروز، قبول کردن نظر طرف و درگذشتن از شکایت یا دعوی . (یادداشت مؤلف ).
- رضایت نامه ؛ نوشته ای حاکی از رضایت دادن شاکی یا مدعی . (یادداشت مؤلف ).
|| اجازت . رخصت . || خوشحالی . (از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
آرامش، شادی و خوشی که هنگام دست یافتن به چیز دلخواه پیدا می شود. (https://www.cnrtl.fr/definition/satisfaction) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ...
رضایت بخش . [ رِ ی َ ب َ ] (نف مرکب ) رضایت بخشنده . راضی کننده . (فرهنگ فارسی معین ). مورد رضایت . راضی کننده : کار فلانی رضایت بخش است . (یاددا...
رضایت آمیز. [ رِ ی َ ] (ن مف مرکب ) ۞ رضایت آمیخته . توأم با خشنودی . مقرون به رضایت . (فرهنگ فارسی معین ).