اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعث

نویسه گردانی: RʽṮ
رعث . [ رَ ] (ع مص ) اندک گرفتن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سپید گشتن نرمه ٔ گوشت بز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
رأس الخیمة. [ رَءْ سُل ْ خ َ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در سرزمین عمان واقع در 411هزارگزی شمال باختری مسقط و ساحل خلیج فارس . (از قاموس الاعل...
رأس الخلیج . [ رَءْ سُل ْ خ َ ] (اِخ ) دهکده ای است در مغرب مصر که در آن حبوب و ارزن کاشته میشود.
رأس الخزیر. [ رَءْ سُل ْ خ َ ] (اِخ ) دماغه ای است در انتهای جنوبی اسکندرون و ساحل سوریه و از سطح دریا 160 گز ارتفاع دارد. (از قاموس الاعلام...
رأس الجبار. [ رَءْ سُل ْ ج َب ْ با ] (اِخ ) اصطلاح فلک ). رأس الجوزاء. آن هقعه است نزد منجمان . (از صور الکواکب ص 286). و رجوع به رأس الجوزا...
رأس الحمار. [ رَءْ سُل ْ ح ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حضرموت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
رأس الجینز. واقع در عمان شرقی ترین نقطه شبه جزیره عربستان و یکی از محل های تخم گذاری لاک پشت سبز است که در آبهای گرمسیری، از خلیج فارس و دریای عمان ...
رأس الجالوت . [ رَءْ سُل ْ ](اِخ ) سر احبار جهودان . (از تفسیر ابوالفتوح رازی ).رئیس جلای وطن کنندگان از میهن هایشان به بیت المقدس . (از آثارالب...
رأس الجالوت . [ رَءْ سُل ْ ] (ع اِ مرکب ) (از لفظ جلی ) سر بیوطنان . ازوطن راندگان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || رئیس آوارگان . نقیب و رهبر اقلی...
رأس الجوزاء. [ رَءْ سُل ْ ج َ ] (اِخ ) آن جای هقعه است نزد عرب . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به رأس الجبار شود.
رأس الجمجمة. [ رَءْ سُل ْ ج ُ ج ُ م َ ] (اِخ ) یا سر جمهت . (شاید سر جمجمه باشد). نقطه ای است در ساحل دریای اخضر (بحر عمان ) و ارض شحر، نزدیک ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.