رف
نویسه گردانی:
RF
رف . [ رِف ف ] (ع اِ) رف ّ. شتر کلان هیکل . || بهره ٔ آب هرروزه . || تب هرروزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رف . [ رَ ] (اِ) برآمدگی و سکویی است که بر در خانه ها برای نشستن سازند. (آنندراج ) (انجمن آرا). سکویی که بر در خانه بجهت نشستن سازند. (بره...
رف . [ رَف ف ] (ع اِ) رف . (دهار) (از برهان ). چوبی باشد پهنا که هر دو طرف آن در دیوار کرده بر آن متاع شگرف خانه نهند، ج ، رُفوف . (آنندراج...
رف . [ رَف ف ] (ع مص ) بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد). رفیف . || بوسه دادن زن را به ا...
رف . [ رُف ف ] (ع اِ)کاه و ریزه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رف ء. [ رَف ْءْ ] (ع مص ) نزدیک کرانه کردن کشتی را؛ رفا السفینه رفاً. || رفو کردن جامه را و پیوستن و نیکو کردن دریدگی و بریدگی آن را؛ رفا...