اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفات

نویسه گردانی: RFAT
رفات . [ رُ ] (ع ص ، اِ) شکسته و از هم ریخته و ریزه ریزه . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ریزه و شکسته ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). شکسته ٔ هر چیزی . (دهار). شکسته و از هم پاشیده و ریزه ریزه شده از هر چیز. قوله تعالی : ائذا کنا عظاماً و رفاتاً. (قرآن 98/17، 49). (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریزه ٔ استخوان . رمیم . استخوان ریزه ریزه . (یادداشت مؤلف ). استخوان ریزیده . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) :
و اکثر احیاء اموات گشتند و جلود و عظام رفات شدند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). و بعد از آن سلطان جلال الدین فرمود تا عظام رفات او را با قلعه ٔ اردهین [اَرْدَهُن ] آوردند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
زآنکه غیر حق همه گردد رفات
کل آت بعد حین فهو آت .

مولوی .


|| حطام . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فلک رفعت . [ ف َ ل َ رِ ع َ ] (ص مرکب ) فلک مرتبه . فلک قدر. والامقام . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلک جاه و فلک پایه شود.
حسین رفعت . [ ح ُ س َ رَ ع َ ] (اِخ )ابن عبداﷲ برسوی معروف به رفعت معلم (1209-1277 هَ . ق .). دیوان ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 329).
رفعت افندی . [ رِ ع َ اَ ف َ ] (اِخ ) نام 4 تن از گویندگان متأخر ترک بشرح زیر: 1- رفعت افندی چلبی - متوفای 1212 هَ . ق . 2- ابوبکر رفعت افن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.