گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رفاغ نویسه گردانی: RFAḠ رفاغ . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَفغ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از آنندراج ). رجوع به رفغ شود. || (اِمص ) ۞ وسعت عیش . (یادداشت مؤلف ) : مدت سی سال در رفاغ حال و فراغ بال خوارزمشاهی کرد. (تاریخ جهانگشای جوینی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی رفاق رفاق . [ رِ ] (ع اِ) ریسمانی که بدان بازوی شتر بندند تا آهسته رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ای که با آن بازوی شتر را... رفاق رفاق . [ رِ ] (ع مص ) مُرافَقَة. (ناظم الاطباء). رجوع به مرافقة شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود