رق
نویسه گردانی:
RQ
رق . [ رُق ق ](ع اِ) زمین نرم و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آب تنک در دریا یا رود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رغ . [ رُ ] (اِ) آروغ را گویند و آن بادی است که با صدا از راه گلو برمی آید. (برهان ). مخفف آروغ است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). بادی بود که...
رغ . [ رَ ] (اِخ ) به لغت اوستا شهری را گویند که مولد اشو زردشت است . (ناظم الاطباء).
شغ و رغ . [ ش َغ ْ غ ُ رَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) راست و مستقیم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). صورتی از شق و رق . و رجوع به شق و رق شود.